ماجرای عروس و قصههای مجید

سیدمرتضی آوینی ایوب هنر انقلاب
سیدمرتضی آوینی ایوب هنر انقلاب | سیدمرتضی آوینی گنگ خواب دیدهای بود که در زمانه خویش فهم نمیشد و حتی باید گفت هنوز هم دوره فهم تفکر او فرانرسیده است؛ چه اینکه از سوی دشمن و دوست، به غلط دوست و دشمن تلقی میشد و هنوز میشود. سعه وجودی او در عالم عمل و نظر، به اندازهای بود که بسیاری نمیتوانستند ملاحظات نظری و عملی دخیل در عقاید و مواضع او را فهم کنند.
این مخالفتها گاه پایه نظری داشت؛ چنانکه انتلکتوئلها در نشریاتشان و یا مثلاً در سمینار سینمای پس از انقلاب با او مخالفت میکردند؛ گاه نیز از سوی کسانی ابراز میشد که اگرچه همچون او مسلک انقلابی داشتند اما در انتخاب طریق اشتباهاتی کرده بودند که از گزند تیزی نگرش آوینی در امان نمانده بودند. از همین گروه دوم نیز کسانی بودند که بواسطه بهرهمند نبودن از عمق نظری و فرهنگی «سیدمرتضی» و یا فیالمثل دانش سینمایی او، از پایگاهی ایدئولوژیک و سیاسی در برابر او میایستادند. هر چه بود سیدمرتضی به نحوی غریبانه در همه این موارد مظلوم واقع میشد و او تا مرگ این مظلومیت را به همراه خود داشت.
این اواخر فضای مطبوعاتی سنگینی از دو جناح روشنفکران ضدانقلاب و نیز گروهی مدافعان خشکمغز و سیاستپیشه نظام علیه او رقم خورده بود. در کنار اینها، حتی جایی مانند «هیأت اسلامی هنرمندان» نیز دیگر تحمل مرتضی را نداشت. و مگر چه کسی پابهپای او در سلوک نظری به مرتبهای رسیده بود که مبنای دفاع او از «هیچکاک» را بفهمد و مبنای مخالفت او با «توسعه» و «تمدن غرب».
دستاوردهای نظریاش در حوزه فلسفه سینما و شاهکارهای سینماییاش در حوزه مستندسازی، داستان نامکرری بود که پس از مرگش از جریان افتاد و حتی کسانی از دوستان و شاگردانش نتوانستند بر بنای عظیمی که او ساخته بود، بخش درخوری بیفزایند. قلم و اندیشه مرتضی در حوزه فرهنگی و سیاسی نیز بر زمین ماند و علیرغم همه پاسداشتهای سالانه، اکنون دیگر او تبدیل به یک نوستالژی شده که بیش از همیشه در حجاب رفته و در غربت مانده است.
آوینی چه آنگاه که برای محرومین فیلم ساخت و چه آنگاه که برای رزمندگان، به مذاق برخی خوش نیامد. شهید آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه دربارهی غائلهی گنبد (مجموعهی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعهی مستند خانگزیدهها) آغاز کرد. سپس “گروه جهاد” را تشکیل داد. همانی که بلافاصله بعد از شروع جنگ، اولین گروهی بود که به جبهه رفت. دو تن از اعضای گروه در همان روزهای اول جنگ در قصرشیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانهاش خورده بود، از حلقهی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصرهی خرمشهر برای تهیهی فیلم وارد این شهر شد.
در این بین گاهی گروه به دلیل از دست دادن اعضایی که بتوانند در خط مقدم مستندسازی کنند، مجبور به عقبنشینی به شهر میشد و البته در شهر تاب نمیآورد و به نقاط محروم میرفت تا از مستضعفین انقلاب بیشتر سخن به میان بیاید و گرد فراموشی در این حین و بین از چهرهشان زدوده شود.
واکنشها به مستندسازی از محرومیتها
سال ۶۱، پس از آنکه آوینی و تیم همراهش مستند «بشاگرد دیار فراموشی» را تولید میکند، این مستند مثل بمب در جامعه صدا میکند. فیلمی که در آن مردم نقاط دورافتاده بشاگرد، جلوی ماشین جهاد، علوفه میگذارند و هیچ جادهای به محل زندگی آنها وجود ندارد.
همین تیم که به کار مستندسازی جنگ نیز مشغول بود، ضمناْ به مناطق محروم نیز سرک میکشید و در کنار مستند بشاگرد، کارهایی مثل «هفت قصه از بلوچستان» را هم تولید کرده بود. اما کمی بعد حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در واکنش به این مستندها اعتراض کرد که: چرا از بدبختی و مصیبت حرف میزنید؟
آقای همایونفر به عنوان کسی که ۱۲ سال همراه آوینی بوده میگوید: «مرتضی بر این بود که گفتههای آقای هاشمی درست است و باید به نحوی استمالت جست؛ البته از انقلاب، نه از آقای هاشمی. فکر میکرد شاید در این مورد کوتاهی شده که درباره فعالیتهای مثبتی که برای مستضعفان انجام شده، فیلمی ساخته نشده است. از این رو وی یک مستند تک قسمتی به نام «بشاگرد دیگر دیار فراموشی نیست» ساخت که توانست تا حدی اثرات منفی فیلم تکاندهنده «بشاگرد دیار فراموشی» را جبران کند.»
همایونفر در باب تفاوت این دو مستند به نکته دیگری هم اشاره میکند: «اما دیگر آن اثر، اثر هنری نشد چرا که واقعاً از دل مرتضی برنیامده بود و صرفاً نوعی انجام وظیفه بود.»
ماجرای آوینی و جهاد سازندگی با پایان جنگ، پایان نمیگیرد. همایونفر ماجرای به هم زدن مرتضی با جهاد و تلویزیون را به این شکل تعریف میکند: «اواخر سال ۶۹، من، مرتضی آوینی و چند نفر دیگر به این نتیجه رسیدیم که نمیتوانیم به کار با جهاد تلویزیون که هم به جهاد و هم به تلویزیون وابسته بود، ادامه دهیم. ما نتوانستیم با غلامرضا فروزش که آقای هاشمی او را به عنوان وزیر جهاد معرفی کرده بود، به تفاهم برسیم. فروزشی که وزیر جهاد شد، همان کسی نبود که ما زمان جنگ میشناختیم.
جهاد تلویزیون و مدیران جهاد میگفتند: «ما دیگر نمیخواهیم شما درباره ارزشهای انقلاب اسلامی به مفهومی که به جنگ و صدور انقلاب پرداختید، کار کنید. شما یک واحد وابسته به جهاد سازندگی هستید و ما میخواهیم الان درباره مرغ و خروس و گاو و گوسفند و کود دامی کار کنید!» وی در ادامه میگوید: «فکر میکردیم وقتی آقای فروزش – که قبلاً از مسئولان جنگ بود – وزیر جهاد بشود، اتفاقهای مثبتی میافتد اما قضیه کاملاً برعکس شد. هر کس حاضر بود گاو و گوسفندی کار کند، ماند و هر کس دوست نداشت، رفت! نگاه آوینی را نمیپسندیدند و دیگر برایشان قابل قبول نبود. بعد از بحث مفصلی که با آقای کلانتری معاونت وقت جهاد کردیم و به نتیجهای نرسیدیم، قرار شد در جلسهای با فروزش که وزیر بود، حرفهایمان را بزنیم و اتمام حجت کنیم. با آوینی پیش فروزش رفتیم موقع بازگشت، تصمیم گرفتیم از جهاد برویم. آقای فروزش حرفهایی را زد که ما اصلاً انتظار نداشتیم. «یا کار جدید جهاد را انجام بدهید و یا جایی بروید که فکر میکنید میتوانید آنجا کار کنید.» دست آخر سیدمرتضی آوینی در یک وضعیت برزخی میان جهاد سازندگی و گروه جهاد تلویزیون، به حوزه هنری و بیشتر به عالم نویسندگی پناه میبرد تا اسیر اقتضائات بوروکراتیک و سیاسی نشود.
ماجراهای حوزه هنری و نسبت حجتالاسلام زم و آوینی
آذرماه سال ۶۹ مرتضی آوینی سردبیر سوره شد. اما دو سه ماه نمیگذرد که محمدعلی زم که تحت فشار مطالبات سیدمحمدآوینی سوره را به مرتضی آوینی تحویل داده بود، مدیریت بخشهای دیگری از حوزه هنری را نیز به سیدمرتضی تحویل میدهد. او مسئول واحد تلویزیونی سوره شد و بعدها وارد شورای فیلمنامه و تولید هم شد و بهتدریج سایهاش بر همه بخشهای فیلم حوزه هنری گسترده شد. حوزه هنری در شرایطی قرار داشت که از سوی بچه مسلمانها بایکوت شده بود. یکبار آقای زم، مخملباف را به گروهی ۲۵ نفره که استعفا دادند و رفتند ترجیح داد و پس از آن نیز بسیاری از آنجا رفته بودند و با آنجا قهر بودند. اما با آمدن آوینی جان تازهای بخشیده شد و روح تازهای در کالبد حوزه دمیده شد.
همایونفر درباره انتخاب مرتضی برای این سمت میگوید: «شاید اگر بخواهیم سوءتفاهم ایجاد کنیم باید بگوییم که آقای زم میخواست پشت آوینی سنگر بگیرد، کسی نتواند به او حمله کند که شما ضدانقلاب شدهاید و روشنفکر شدهاید و …! و جنجالیترین اتفاق این دوره ماجرای فیلم عروس بود.»
آقای زم اگرچه در مباحث نظری سینما ورود نداشت اما از وقتی بحث سینمای اسلامی توسط آوینی مطرح شد، به مخالفت با آوینی پرداخت. اینکه «سینمای اسلامی نداریم» نظری بود که آقای زم با آن مخالف بود. مرتضی البته به طور شفاف و روشن موضعش را در مجله وابسته به حوزه هنری منتشر میکرد، مورد نظر آقای زم نبود.
ماجرای عروس و قصههای مجید
فشارهای بیرونی که بواسطه حضور سیدمرتضی به حوزه هنری تحمیل میشود از دیگر قضایا بود. تمجید شجاعانه آوینی از فیلم «عروس» افخمی شروع حملات بیسابقهای به وی بود در حدی که روزنامه کیهان به مدیریت مهدی نصیری، گستاخانه نوشت: «آقای آوینی از فیلم عروس خوشتان آمده یا از خود عروس (با بازی نیکی کریمی)». تمجید آوینی از این فیلم البته تمجید ارزشی نبود بلکه بیشتر ناظر به تکنیک بود. آوینی در دفاع از فیلم عروس با استفاده از ادبیات خاصی که در حوزه فلسفه سینما به دست آورده، مینویسد: «فیلم عروس توانسته است که از مرز تصنع فاصله بگیرد و به واقعیت تبدیل شود. در فیلمنامه هیچ چیز نیست که تو را مشکوک کند به آنکه همه این ماجرا دامی است که کارگردان برای تو گسترده است تا به فلان پیام برسی – احساسی که من در غالب فیلمها دارم و به همین دلیل بسیار کم اتفاق میافتد که برای دل خودم به سینما بروم؛ بیشتر به حکم وظیفه به سینما میروم و کمتر فیلمی هست که بتواند مرا از احساس تصنع بیرون بیاورد.»
آوینی به نقد تکنیک – به مثابه امری برآمده از فرم و مضمون – بیش از هر چیز اعتقاد داشت و به این معنا نگاه او را باید ورای نگاههای موجود در نشریات روشنفکرانه و ارزشی دانست. از نگاه او هرگاه با ارتقای فرم، مضمون به محتوا بدل میشد، باید به آن فیلم توجه کرد. او به ذات و جوهر سینما نظر داشت و به همین دلیل بود که از کیومرث پوراحمد و کار «قصههای مجید» هم تمجید کرد و ابایی نداشت که کیومرث پوراحمد نسبت وثیقی با انقلاب ندارد؛ چه اینکه فیلم مستقل از فیلمساز است. این کارها البته بیش از همه مخالفت روزنامههایی مانند کیهان و جمهوری و حتی بعضی از اعضای هیأت اسلامی هنرمندان را برانگیخت که حالا مثلاً چرا سیدمرتضی آوینی با این همه قداست و دانشش، رفته پشت سر کیومرث پوراحمد! و البته این ماجرا در مورد فیلم «عروس» مصداق نداشت؛ چه اینکه افخمی یعنی کارگردان عروس یکی از چهره های انقلابی محسوب میشد.
انتقاد از ریلگذاری غلط سینمای کشور
درگیری مرتضی از سوی دیگر با مدیران و سیاستگذاران سینمایی کشور بود. سیدمحمد بهشتی به عنوان سیاستگذار و ریاست فارابی بیش از همه محل خطاب او بود. این سیاستها زیر نظر محمد خاتمی اجرایی میشد. انتقاد او به سیاستهای ادبی و یا سخنان وزیر ارشاد وقت از دیگر موارد مورد اشاره او بوده است. یک انتقاد عام همین بود که میرشکاک نیز بدان اشاره دارد:« در دوره آقای خاتمی چه در وزارت ارشاد و چه بعدها در دولت، حمایت از روشنفکران به غایت رسید. مرتضی میگفت همانقدر که از آنها حمایت میکنید از بچههای انقلاب هم حمایت کنید.»
اما مبنای انتقادها به سیاست سینمایی کشور چه بود؟ آوبنی در مقاله “سینما و مردم” با انتقاد از سیاستهای سینمایی کشور مینویسد: « سینمای “متفکر ” ایران – با فرض آنکه چنین تعبیری روا باشد ، که نیست – موجود ناقصالخلقهای است که سری بزرگ دارد و پاهایی مبتلا به نرمی استخوان ، حال آنکه اصلاً این تعبیر در این مقام مصداق ندارد . کدام تفکر ؟ اشتباهات بسیاری رخ داده است تا کار به ابداع چنین تعبیری کشیده است نخستین اشتباه آن است که منتقدان و سیاستگذاران سینمای ایران فیلمها را تنها از لحاظ مضامین ظاهری نقد میکنند نه از لحاظ فن و تکنیک ، و اصلاً در ایران در حیطه همه هنرها آنچه رواج دارد همین است : نقد ظاهری مضامین و نه تکنیک … و مثلا میگویند : فیلمهای تارکوفسکی و پاراجانف دارای ” مضامینی دینی ” هستند… اصلا توجه به تارکوفسکی و پاراجانف – و به طور کلی سینمای جشنوارهای – ناشی از عدم معرفت نسبت به سینما به عنوان یک رسانه نافذ ، تأثیرگذار و همهگیر است – و البته خواهم گفت که در بحث از فن و تکنیک هم باز همین اشتباه تکرار میشود و رابطه بین فیلم و تماشاگر مورد غفلت قرار میگیرد.»
پاتک هیچکاک به تک تارکفسکی
از دیگر مقاطع جنجالی مدیریت سینمایی او در حوزه هنری، دعوا بر سر هیچکاک بود. هیچکاک نمونهای از ظهور تکنیک سینمای قصهگو بود که سیدمرتضی آوینی با همسخنی با مسعود فراستی و با تحقیق و تأمل، در برابر سیاستگذاری تارکفسکیزده مدیران وقت طرح کرده بود.
با انتشار ویژهنامه «هیچکاک همیشه استاد» به بررسی و معرفی هیچکاک و فورد و … پرداخت و همین جسارت باعث همراه شدن آدمهایی مثل کیومرث پوراحمد و امید روحانی و داوودنژاد با آوینی شد. اما در برابر به دستمایهای برای تسویه حساب روزنامههای کیهان و جمهوری اسلامی و صداوسیما با آوینی شد.
او در جای دیگری از مقاله “سینما و مردم” با مقایسه صریح هیچکاک و تارکفسکی، برخی اتهامات را از خود رفع میکند که چرا به هیچکاک که اعتقاد محکمی به دین و دیانت ندارد، اینگونه چنگ انداخته است: «با این تعبیر، پرده از این اشتباه نیز برداشته میشود: مبدعان لفظ “سینمای متفکر ” تفکر را نه در ذات و جوهر فیلم، که در مضامین و عوارض آن میجویند و با این ترتیب ، اگرچه من اعتقادات آلفرد هیچکاک را دوست نمیدارم ، اما فیلمهای او را بیشتر از فیلمهای تارکوفسکی – که تفکراتش را درباره تکنولوژی و تمدن غرب بیشتر دوست میدارم – فلسفی میدانم . فلسفه هیچکاک در ذات فیلمهای او و کیفیت رابطهای که با تماشاگر برقرار میکنند وجود دارد. حال آنکه تفلسف تارکوفسکی در حد مضمون ظاهری و دیالوگهای فیلمهای او توقف کرده است و به عمق نمیرسد؛ گذشته از آنکه فیلمهای او ، چه از لحاظ داستانپردازی و چه از لحاظ کیفیت ساخت، منقطع از مخاطب و بیاعتنای به او هستند، درست مثل تابلوهای نقاشی مدرن، تئاتر مدرن، رمان مدرن و شعر مدرن.
«مرتضی» در همه جا حضور داشت و حتی حضورش در جلسات و سمینارها حضوری جدی و موثر بود و شاید یکی از جدیترین مواجههها میان او و خرده روشنفکران میانمایه ایرانی، ماجرای معروف سمینار سینمای پس از انقلاب است. شرح حال و هوای این سمینار به روایت سید مرتضی آوینی در جلد سوم کتاب “آینه جادو” تحت عنوان مقاله “سینما و مخاطب” آمده است.
انتقاد به فرم و محتوای آثار مخملباف
«خب حالا با اطمینان میتوان گفت دور مخملباف به پایان رسیده است، دوری که به اعتقاد من هرگز آغاز نشد… از همان اول با کمال تأسف معلوم بود که مخملباف از آن تبهای تند است که زود سرد خواهد شد، اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که این برودت قریبالوقوع را باور کنند. اما امروز دیگر باید گفت «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» «نوبت عاشقی» و «شبهای زایندهرود» از لحاظ ساختار سینمایی به اولین کارهای دانشجویان بیاستعداد سینما شبیه هستند و بنابراین، اصلا نباید درباره آنها به عنوان فیلم سخن گفت.»
این یکی از فرازهای نظرات انتقادی شهید سید مرتضی آوینی درباره محسن مخملباف است که در سال ۶۷ در لابهلای نقدهای سینمایی او آمده است. آوینی در تحلیلی از آغاز روند ابتذال و استحاله در برخی فیلمهای ایرانی، پیشقراول آن را افرادی ظاهرا منتسب به انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن میداند و با اشاره صریح به مخملباف مینویسد: «پیشقراولان ایجاد آن فضای مغشوشی که امکان ازالهی هویت از انقلاب را رفتهرفته فراهم کند باید افرادی باشند ظاهراً منتسب به خود انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن. محسن مخملباف یکی از بهترین کسانی بود که میتوانست این وظیفه را برعهده بگیرد.»
او که نمیدانست روزگاری کار محسن مخملباف به تولید فیلم «سکس و فلسفه» خواهد کشید، در ادامه این یادداشت او را مدافع لیبرالیسم جنسی معرفی میکند.
ما خسته نشدهایم!
به هرحال انتقادها به مرتضی، نه تنها او را از پا نمیاندازد بلکه او را وسط میدان انذارهای فکری نگاه میدارد. اما فشارها ادامه پیدا میکند. همایونفر میگوید: «این فشارها آنقدر ادامه پیدا کرد که اواخر اسفندماه به آوینی گفتم «با این وضعیت دوستان مطبوعاتی و تلویزیونی و حوزه هنری! … چه خواهی کرد؟ گفت «با این وضعیت دیگر در «سوره» نخواهم ماند و از ابتدای سال ۷۲، حوزه هنری را ترک خواهم کرد.» آوینی که پیش از این بسیار به «مجمع هنرمندان مسلمان» علاقه داشت…، میگفت «چه اصراری است ما در جمع دوستانی باشیم که ما را دوست ندارند.» فشارهای مختلف مرتضی را از پای درآورد. هفتههای اول سال دو سفر به فکه رفت و در سفر دوم شهید شد.»
عدم انتشار خبر شهادت آوینی و یا انتشار آن در صفحه حوادث با تعبیر “کشته شدن مرتضی آوینی و گروه فیلمبرداریاش”، در روزنامههایی مانند کیهان و جمهوری اسلامی بدترین مواجهه ممکن با شهادت سیدمرتضی آوینی بود.
«… و خوب، دیگر چیزی برای گفتن نمانده است، جز آن که ما خسته نشدهایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. میدانید! زندهترین روزهای زندگی یک “مرد” آن روزهایی است که در مبارزه میگذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان میدهد.»
لطفاً این مطلب را به اشتراکگذاری بگذارید!
- برای چاپ کردن کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای به اشتراک گذاشتن در رددیت کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- Click to share on Skype (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری روی WhatsApp کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری روی Telegram کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری روی تامبلر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- کلیک نمایید تا روی Pocket اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- کلیک کنید تا روی گوگل+ به اشتراک گذاشته شود (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای به اشتراک گذاشتن روی لینکداین کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری رو هم میهن کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری رو فیسنما کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
- برای اشتراکگذاری رو کلوپ کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)
جستجو در سایت
- دانلود طنز سیاسی دکتر سلام ۱۶۹
- دانلود سخنرانی حجه الإسلام معمار منتظرین – ...
- ترجمان – رنج تو نامی دارد
- باید به اربابان رایانهای جدید خوشامد بگوییم
- پرونده: مخدرها، از میدان جنگ تا پسکوچههای ...
- باشگاه اندیشه › وداع با تمامیتخواهی فرهنگی
- نسخۀ صوتی: حسرت برای گذشتهای که هرگز نبوده
- باشگاه اندیشه › منطقباورانی اسیرِ جادوی ...
- آیا رباتها آزادمان خواهند کرد؟
- مخترع «واقعیت مجازی» میگوید همین حالا ...
آخرین دیدگاهها
- محدثه در همه چیز در مورد عروسکهای سکسی لولیتا
- ناشناس در دانلود قسمت دوازدهم مستند خارج از دید
- فرزانه در دانلود سخنرانی حجه الإسلام معمار منتظرین – محرم ۹۷
- بینام در انجمن گپ و گفت خریداران کلیه
- مجتبی در انجمن گپ و گفت خریداران کلیه
دیدگاه ها (0)